از امروز بر میگریم به عقب
برنامه امروز کاملا اجرا شده.مانده یک فروند گزارش آزمایشگاه که بنویسد و عکس بگیرد.
آوادخت در کلاس:فلسفه این گزارش نوشتن چیست؟اینکه استا آقا، ما رفتیم در این کلاس و این کار را کردیم و و نتیجه این شد و همه چیز طبق دستور کار پیش رفت و همان ها را اجرا کردیم و....خب که چی؟سر کلاس یادگرفتیم دیگر.چرا کاری را که صدها نفر انجام داده اند و کار ما صرفا تقلیدی بیش نبوده را باز هم باید نوشت؟هی برگه هدر داد.هی کاغذ چرک کرد.هی درخت قطع کرد....
استاد: من میخوام اینا رو خوب یاد بگیرید و تو ذهنتون موندگار شه
آوادخت: استاد خب میمونه.یه هفته ای و یه ترمه کجا میخواد بپره؟
استاد: تنبلی نکنید
آوادخت(در دلش): تنبلی چیه؟فلسفه نداره خب؟
فکر آوادخت:
-- یادت هست در آن داستان شاگردی از اینیشتین پرسید : استاد هر ترم همین سوالات را امتحان میگیرید.چرا؟ و اینیشتین لبخندزنان گفت: سوالات همان است ولی پاسخ ها همان پاسخ های پیشین نیست
-- چه ربطی داره آوا؟ این گزارشها همونه.حالا بماند که تو متفاوت مینویسی و همچین همه هی از گزارشهایت تعریف میکنن.(پیش خودمان بماند که بیشتر حسودی میکنند.مثالش همین دوستمان که هفته پیش وقتی گزارش آوا را دید همچین با حرص گفت: دختره بیخود انتظار استادو میبره بالا) یه ورودی میدی و یه خروجی خاص میگیری.تازه استاد هم مدام سر میزنه و نتیجه ها رو مبینیه دیگه.
-- چه میدونم.شاید میخواد از برگه های گزارش ما جهت پاک کردن شیشه های خونه اش تو روزای خونه تکونی استفاده کنه یا تو آتیش چهارشنبه سوری.
و با این فکر خنده اش گرفت
رو قبل یعنی چهارشنبه رکورد زد.با خستگی تمام امد خانه.خوابش برد.وقتی بیدار شد با انرژی بی نهایتی درسش را خواند.فوق برنامه بود .دوستش کتاب آوا را یادش رفته با خود بیاورد.
سه شنبه با 25درصد تخفیف برنامه اجرا شد.جالب انکه در کمال تعجب خودش آن 75 درصد تنها 2 ساعت روز او را گرفت.حقیقتا صبح را به بدی از دست داد.تقصیر خودش است.
نکته روز: وقتی حسی برای درس خواندن یا هرگونه فعالیتی نداری، یک دوش آب گرم، انرژی دوباره به تو میبخشد.پس یادت نرود
دوشنبه: کارها انجام شد.ولی کمی متفاوت درسهای متنوع از روزهای آتی را خواند.
نتیجه: در روزهای بعدی یک جای خالی برای درس عمده روز دوشنبه باقی خواهد ماند.ولی این کار را زیاد تکرار نکن.
ای بابا ادم عمرشو چرا پای درس خوندن هدر بده؟
دخترا از این کارا میکنن!
البته خب هرکسی یه راهی رو انتخاب میکنه
حالا تو چه راهی برگزیده ای؟
کامنت بسیار پر باری برام گذاشتی دمت گرم شاید دوباره تو وبلاگ اصلیم نوشتمش البته با ذکر نام شما
تازه در پایان ساعات کاری بود و بقیه دل ها از ذهنم پریده بودند.ورنه هی می نبشتم
دم شما هم داغ
راه مدرک گرفتن!
سعیکم مقبول
ای ول آوا. تحسینت می کنم.
۱ شنبه امتحان آنا دارم و الان کمی خسته اومدم پستت رو خوندم. انرژی گرفتم.
میرم یه دوش بگیرم و بعدش دوباره بخونم. مرسی
قربانت عزیزکم
یه کم استراحت انرژی زیاد میده به ادم.به شرطی که تو همون استراحته بذاری ذهنت پرواز کنه به هرجایی جز درسو مشق.
از من که دیگه گذشت و درسی برای خوندن ندارم اما با خوندن تلاشت هوس می کنم برم کتاب بخونم .
فکر کنم بهتره یه سری به کتابخونه ی همسرم بزنم که تنوع هم باشه !!!!
عالیه.
خوندن عالیه..من که خودم خوره خوندنم.نه فقط درس..کتاب و روزنامه و مجله و نت و ...
کتابخونه جای فوق العاده ایه.حتما از کتابخونه همسرت استفاده کن.خوش به حالت
بابا انقدر درس میخونی اخرش غش میکنی ها!
احسان جان.
شما اگر پستهای پیشین را بخوانی از وضع منزل ما آگاه خواهی شد.مجبورم از هر فرصتی استفاده کنم برای خوندن تا اگه زبونم لال بازم یه موج منفی ایجاد شد تو خونه مون، خیالم راحت باشه که فرصتمو از دست ندادم. چون وقت برای جبرانم کمه
همین امروز بازم اونطوری شد.اگه کارامو زودتر انجام نمیدادم و جلو نبودم روزم هدر میشد.خواستم بنویسمش.دیدم فایده ای نداره جز دپرس کردن خوانندگان
الان اگه موودم مثبت تر بود جواب این نظرتو با کلی شوخی میدادم
اوا باز هم که من غصه خوردم!
خان داداش غصه نخور. غصه کاری رو حل نمیکنه..باید حرکت کرد
شاید این جمعه بیاید ..شاید
سلام
اینقدر از درس حرف می زنی دلم می خواد درس بخونم
اخه می دونی تقریبا سه ماهی میشه که دست به کتاب نزدم
درود بر دکتر مهسا خاتون
خب اشکالی نداره..به هر حال رشته سنگینی خوندی و سه ماه لازم بوده بری استراحت و تنفس ذهن
اینقدر مطلب و کتاب هست برای خوندن..اااااووووووووئه..حالا عجله ای نیست..یواش یواش باز هم میری تو وادی خوندن
فعلا تو این مدت بدنو قوی کن که ذهنت هم قوی تر شه.کتاب و مجله روزنامه های داستان وار هم بخون که ذهنت هم تفریح کنه
البته ببخشیدا جسارتا اینا رو گفتم
اوا جان اون کارتون جغد رو لینکهای مستقیم دانلودشو گذاشتم تا راحت تر دانلود کنی :
http://only4dl.mihanblog.com/post/1683
لینکهای مستقیم رو زیر لینکهای غیر مستقیم اضافه کردم!
سپاسگزارم
خواهش میشه!
شاید این جمعه بیاید ..شاید
کارتونو میگم
خواهش می کنم آوادخت بانو جانممنون
خواهش میکنم..موفق باشی
ممنونم عزیزم ! بابت کمک !
خواهش میکنم
دوست منم این جوری بود.خیلی هم اذیت میشد..ولی یه دکتر خوب پیدا کرد.و خدا رو شکر مشکلش حل شد.قرصایی که بهش داد نه چاقش میکردن نه اثر جانبی دیگه ای داشتن.ولی از شر اون قضیه راحت شد