آوادخت، یک مشاهده گرِ روشن بین

نیک باش چون تابش آفتاب و بخشش باران

آوادخت، یک مشاهده گرِ روشن بین

نیک باش چون تابش آفتاب و بخشش باران

آی.کی.دو

خب قرار خودش بود.خودش با خودش قرارداد کرده بود که سه ماه بهار را یک ورزش برود تا بدنش منعطف شود و از تابستان برود ورزشی که همیشه آرزویش را داشته.

چند ماه پیش نشانی باشگاهی را که این رشته ورزشی را داشت از سازمان تربیت بدنی گرفته بود و دیروز رفت برای ثبت نام....

به جلوی در باشگاه که رسید تابلویی بزرگ سردر باشگاه خودنمایی میکرد: باشگاه بدنسازی ... با مربیگری آقای...

هوم؟خب نام باشگاه که همین است.فقط پیشتر برای خانمها هم بود..الان؟!!..در گیر و دار این فکر که برود تو یا نرود یک آن فکر کرد خب چه کاری است؟ شماره تلفن را که نوشته .درست است که جلوی در باشگاه است ولی خب بزنگد و بپرسد تا نرود ییهو با هیکلهای هرکولی (به نقل از وبلاگ دلفین) روبه رو شود.

--الو..سلام آقا ببخشید ..میخواستم بدونم برای خانم ها صبح ها کلاس دارید؟

آن سوی خط صدای مردانه همچین ورزشی :

-- نه آبجی ..اینجا فقط واسه آقایونه 

-- خب اخه قبلا اینجا برای خانومها هم کلاس داشت.نداشت؟

-- چرا آبجی..تعطیل شد

-- ایممم...آهوم...مرسی آقا ممنون

--  چاکر آبجی

ااا؟حالا چه کار کند؟چند قدم بالاتر باز هم باشگاهی خودنمایی میکند.این یکی صراحتا نوشته که هم برای خانمها و هم آقایان کلاس دارد..قبل از اینکه داخل برود میبیند که مرد هیکل آرنولدی ساک به دست از در خارج میشود.خب خدا را شکر نیازی نیست داخل شود این یکی را هم باید زنگ بزند.زنگ که میزند صدای پشت خط میگوید:

-- نه خانم..همین سه روز تا پایان خرداد کلاس برای خانومها هست.بعدش دیگه کل باشگاه برای مرداس....


صبح امروز باز هم در جستجوی باشگاه از سازمان تربیت بدنی کمک میگیرد.اینبار اما جواب درستی نمیابد.به پیشنهاد برادرش چند باشگاهی که ورزش رزمی دارند را سر میزند.یکی هست نزدیک خانه.که از قضا ورزش مورد نظر را دارد..با خوشحالی پله ها را میپرد پایین به سوی محل ثبت نام.خانم منشی بسیار چهره خنده رویی دارد:

-- عزیزم برای خانمها کنگ فو داریم..آی کی.دو فقط برای آقایان هست

--

در آن حوالی باشگاه زیاد است.اولی که تند تند قیمتها و شرایط را میگوید ولی فقط بدنسازی برای بانوان دارد.دومی که هم ورزش رزمی دارد به خاتون ها فقط تکواندو می آموزد.سومی هم ...


دارد کم کم قید ورزش را میزند.خب نشد دیگر.اصلا فوقش این تابستان ورزش نمیرود.(نروم واقعا؟)فرصت طلایی بود برای اینکه مهارت دلخواهش را بیاموزد.ولی پنداری این زنان مرزو بوم ما با ورزش رزمی بیگانه اند.

در همین نومیدی است که یک برگه تبلیغاتی از درب منزل به داخل راه رو می آید.تبلیغ باشگاهی رزمی است.به به این یکی باشگاه هم آی.کی.دو دارد.تماس میگیرد:

-- بله داریم این رشته رو..نه متاسفانه چون زیاد از رزمی استقبال نمیشه فقط برای آقایونه...


و در آخر آوا با خود میپندارد که دفاع شخصی که در این مملکت برای زنان از اهم واجبات است پس چرا خاتونها کم استقبال میکنند و با عرض شرمندگی بیشتر غر میزنند از وضع جامعه و ..که کار بدانجا میکشد که هر چه باشگاه بانوان است تبدیل شود به محل ورزشهای رزمی برای آقایان و ...

اصلا او کاری به این کارها ندارد.آخرین راه حلی که به ذهنش میرسد این است که مستقیما زنگ بزند به یکی از همین مربی های مرد و از او برای کلاس بانوان سوال کند و اگر نبود به همان مربی بگوید که حاضر است در کلاس مردان شرکت کند ..فوقش یه  روسری نیاز است دیگر





ناباب نشو

اندر باب ناباب نشدن....


مکان: منزل،سریال ساختمان پزشکان -- زمان:هرشب، موسیقی تیتراژ پایانی:
تو لحن خنده هات احساس غم نبود..من عاشقت شدم دست خودم نبود
آهنگ ابتدایی و انتهایی این سریال طنز زیبا خوانده شده..فردا دانلودش میکند

 دوهفته پس از آغاز سریال و همان تیتراز پایانی:

تو لحن خنده هات هیچ جای غم نبود..احساس من به تو  دست خودم نبود

-- با سپاس از ... که نمیگذارند ما با کلمات اینچنین عاشقانه ناباب شویم



مکان: یکی از ایمیلهای فروشگاه های اینترنتی...زمان هرروز
مجموعه 50  فیلم برتر 2010 با زیرنویس فارسی و انگلیسی.در پنج دی.وی دی.
 عنوان های جالبی وجود دارد.فیلمهای جایزه برده.حس دانلود این همه فیلم هم که نیست..زیرنویس انگلیسی هم که دارد..چندتاییش هم در روزهای گونه گون از تی.وی به صورت دوبله پخش شده.یکی را سفارش میدهد

چند شب بعد..اخبار پایانی شب..گزارشی در باب همان ایمیل

فیلمهای مس.تهجن غربی به راحتی از طریق پست به درب منازل می آیند و در حالیکه ذهن جوان ایرانی را هدف قرار داده اند هیچکس اقدامی نمیکند

-- با سپاس از ... که در ایام عید با ساطور زدن همین فیلمهای بالا، آنها را از مس.تهجن تبدیل به فیلمهای برتر دنیا میکنند



شب آرزوهاست امشب

امشب..نوزدهم خرداد 90-- ساعت 20:30-- نزدیک اذان مغرب--شب لبلة الرغائب :


آورده اند که امشب باز هم شب آرزوهاست.به آرزوهای سال پیشین در همین شب مینگرد.تقریبا هیچدام برآورده نشده اند یا حتی به صورت معکوس و ناراحت کننده به وقوع پیوسته اند.حالا از خودش میپرسد امشب چه آرزویی بکند؟ اصلا آرزو کند؟ اصلا شاید این شب چیز دیگری میخواهد بگوید و او مفهوم را اشتباه دریافته؟یا شاید هم همه چیزی سرکاری است جهت مشغولیت ذهن مخلوقات خدا!!!

به هر حال امشب یا بهتر بگوید امسال فکر میکند که چیزی برای خودش نخواهد..فقط دو مورد را ثبت میکند:

1- سامان یافتن امور اهل منزل از بهترین راه ها

2-نجات ایران و ایرانیان


شما چیزی برای امشب ثبت میکنید؟