آوادخت، یک مشاهده گرِ روشن بین

نیک باش چون تابش آفتاب و بخشش باران

آوادخت، یک مشاهده گرِ روشن بین

نیک باش چون تابش آفتاب و بخشش باران

کجایم من؟ -بخش سوم-

و خب نتایج مکاشفات اینجانب در راستای دو پست پیشین بدین جا رسید که :


آوا دانست در عمرش هیچ کار تخصصی را با علاقه انجام نداده.اصلا فکر نمیکرده که باید علاقه مند بود تا کاری را انجام دهد.او میپنداشته که بایدهر کاری را به بهترین شکل انجام داد و خب تا آنجا که توانسته این کار را کرده.چنین است که به جرات میگوید هرکاری را خوب انجام میدهد..و این را دریافت که فقط درس خواندن را دوست میداشته.و با لذت انجامش میداده.محیط درس و دانشگاه و مدرسه را دوست میدارد.و میخواهد بعدها از کار و رشته و مسیرش لذت ببرد ولی هنوز نمیداند چه رشته ای برای او ساخته شده؟ اصلا این حد که او میپندارد، علاقه لازم است؟ آیا لذت بردن از کار در گروی علاقه است؟بی علاقه نمیتواند لذت ببرد؟

باری، شبی به ذهنش رسید که عکس این مورد را از خودش بپرسد :

--"چرا از رشته ات خوشت نمیاد؟ "

جواب واضحی نیافت.چرا که تمرکز کافی ندارد..فقط چیزی در ژرفای وجودش داد زد :

--"ترس..چون میترسی...میترسی ..از رشته ات میترسی..از اینکه تو این رشته آدم بزرگی که مدنظرت هست نشی میترسی..از سختیش میترسی."


و باز شبی دیگر وقتی که به شدت از افکار این مدت کلافه بود در دلش چنین گفت: "خدایا خسته شدم..خودت با یه نشونه واضح بگو من چه رشته ای رو باید بخونم اخه؟"

و پس از این کلام بود که به خواب رفت..در خواب دید در رشته ای قبول شده است..حدس میزنید چه بود؟

-- مامایی

آیا این همان نشانه ای بود که از ایزد خواسته بود؟



پ.ن.1/بد وضعیست..الهی دچارش نشوید

پ.ن.2/  شما زمانی که دبیرستانی-یا حتی بعد تر و قبل از آن- بودید چطور فهمیدید چه رشته دانشگاهی برایتان خوب است؟نتیجه چه بوده؟

پ.ن.3/ کتاب یا منبع خوبی برای ایجاد تمرکز  و راه و روشهای آموزش تمرکز سراغ دارید؟

نظرات 12 + ارسال نظر
مهتاب زاهدی شنبه 3 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 11:08 ق.ظ http://mohandesakele.mihanblog.com

آوا هیچ وقت این کار رو نکن که مسیری رو کهتا یه جایی طی کردی، برگردی و از اول شروع کنی، اشتباه محضه!

حقیقتا مهتاب اصلا تصور اینکه بخوام از نو بشینم و دروس دبیرستانو برای کنکور بخونم، نه اصلا تصور اینکه بخوام دوباره کنکور بدم برام در حد فاجعه است الان که دارم کلاسای تخصصی رو میرم.تازه شروع شدن. در کنارش به این موضوع پستم هم فکر میکنم

ناهید کوچولووو دوشنبه 5 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 12:38 ق.ظ

فقط به کلاسات فکر کن .

آره واقعا..این گمگشتگی آدمو خسته میکنه

بهار شنبه 10 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 07:28 ق.ظ http://bahar91.blogsky.com

من که امسال میرم دبیرستان از الان همه رششته هامو می دونم
دبیرستان تجربی دانشگاه داروسازی
وقتی داشتم بزرگ می شدم همیشه یه سریعلایقی تو وجودم بود و هر چی بزرگتر می شدم این علایق بیشتر شبیه رشته می شد مثل شیمی که اول از دوستاشتن اینکه همه چی رو باز کنم و ببینم توش چی هست شزوع شد حتی یه بار قرص امگا۳ رو وا کردم و بعد فهمیدم این شباهتی به شیمی داره
به همبن ترتیب دارو سازی رو انتخاب کردم

چه خوب من هم داروسازی رو دوست دارم..ولی حتما راجع بازار کارش و اینکه در آینده با این رشته چه کارهایی میتونی بکنی تحقیق کن

محمد جمعه 16 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 03:00 ب.ظ http://h-no-h.blogsky.com/

آوا رشته ات چیه ؟

سلام..نرم افزار

محمد چهارشنبه 21 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 10:19 ب.ظ http://h-no-h.blogsky.com/

بازار کار خوبی داره و برای ادامه تحصیل هم که می تونی، آی تی، هوش مصنوعی و .... بری، از رشته ات چه می خواهی که این ندارد؟

والا خیلی فکر کردم به سوالت..سوال خوبی بود...بازار کارش خوبه.ولی شش روز هفته از 7 صبح تا شبه..باز این شاید مشکلی نباشه.ارشدو هم که بیخیال شدم.کنکور کار من نیست..مسئله مهم تری اینه که لذتی نمیبرم..همه اش اذیتم..نمیدونم همه اولش اینطورین یا فقط من؟

یک ماما با چکمه های سفید چهارشنبه 28 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 07:31 ب.ظ http://newmidwife.blogsky.com/

برای مشاوره مامایی در خدمتیم آوا جان

قربونت برم اتفاقا اینقدر به کارهایی که گره از کار مردم باز میکنه علاقه دارم که نگو

بهار دوشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 08:38 ق.ظ http://bahar91.blogsky.com

اوادخت واقعا کجایی دو ماهه که نیومدی

درگیرم دوست من ..دعا کن برام تا مشکلم حل شه..ممنون که اومدی

محمد پنج‌شنبه 18 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 10:12 ب.ظ http://h-no-h.blogsky.com/

خوبی ؟؟؟

سلام
کماکان نه.

جواد جمعه 10 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 09:05 ب.ظ http://aryajavan1.mihanblog.com

تشکر

ناهید کوچولووو چهارشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 11:39 ب.ظ

سلام آوا ؛ حالت خوبه ؟؟

سلام دخی..اییی بد نیستم..اگه رشته امو پیدا کنم خوب میشم..سردرگمم..دعا کن برام پیدا بشم

جواد شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 12:21 ب.ظ http://aryajavan1.mihanblog.com

عمر گرام میگذرد خواهی نخواهی باید بخواهی...
خدا اموات شما رو هم بیامرزه[لبخند]

خوانندۀ خاموش یکشنبه 25 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 01:59 ب.ظ

پست یکی از وبلاگها در همین باره:
http://minazh.blogfa.com/post-61.aspx
امیدوارم میهنمان پایدار بماند و شما هم در رشته ای که گمان میکنید مفیدتر هستین دانشجویش باشید و این اندازه هم نوشتنتان به درزا نکشه.

خیلی ممنونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد