آوادخت، یک مشاهده گرِ روشن بین

نیک باش چون تابش آفتاب و بخشش باران

آوادخت، یک مشاهده گرِ روشن بین

نیک باش چون تابش آفتاب و بخشش باران

هشت

دخترک خسته است.

پنجشنبه بایستی پروژه را تحویل دهد.هرچه جستجو کرده کمتر یافته.رویش نمی شود به استاد بگوید:"استاد شرمنده، نتونستم موضوع رو پیاده سازی کنم"

آروز میکرد کاش خدا به او قدری قدرت "سمبل کردن مطلب" میداد.

آخر او در این فرصت یکماهه چطور میتوانست پروژه ای که از آن هیچ نمیدانست و تنها یک نفر در کشور آن را انجام داده، به خوبی پیاده سازی کند؟

افسوس.

ان اضطراب اول راه بیراه نبود.یا شایدم همان اضطراب کار را بدین جا کشاند....دخترک نمیداند..کجاست یاری کننده ای که یاری دهد؟

نظرات 3 + ارسال نظر
میثم سه‌شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:35 ب.ظ

بازاریاب اینترنتی شوید بفروشید پورسانت بگیرید
http://www.forotel.ir/ads-reg.php?moarref=8771

salam azizam سه‌شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 02:11 ب.ظ http://20amar.tk

سلام یه پیشنهاد توپ واست دارم آمارتو بترکونی
وبلاگ قشنگی داری حیف نیست آماره بازدید تو بالا نبری
یه سر به من بزن

مریم دکتر سه‌شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 07:42 ب.ظ

حتما...التماس دعا

متشکرم..منم هستمت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد